Tuesday, May 25, 2010

یکی از دندون های جلویی ام ردیف بالا مصنوعی ئه، یعنی از اونهایی که درش میارم مسواکش می کنم می ذارم تو لیوان کنارم، دوباره که صبح بیدار می شم می ذارم تو دهنم
چرا درست اش نمی کنم، خب اینطوریه که اگه بخوام برم درستش کنم، دوتای کناری رو می تراشن که به عنوان پایه استفاده کنن بعد یه روکش سه تایی می ذارن و تمام، ولی خب از اونجایی که تنها دندونهای سالم من همین چهارپنج تای جلویی بالا و پایین هستن، فکرش هم نمی تونم بکنم که برم با دست خودم همین هارو هم به فنا بدم
چرا ایمپلنت نمی کنم؟ چمی دونم والا، ایران که بودم هی پشت گوش انداختم، الان هم که گرونه اینجا به نظرم
کلا هم اینکه باهاش راحت ام
خلاصه، داشتم از ایران می اومدم، دادم یه دونه یدکی واسم ساختن که اگه یه وقت این گم شد یا شکست من اینجا بدون دندون جلو نباشم، سعی هم می کنم از هر دو استفاده کنم که عادت داشته باشه لثم به هر دوش
چند وقت پیش صبح زود از خونه رفته بودم بیرون، وقتی اومدم ظهر بود، داشتم کفش هام و می کندم، چمبه بدو بدو اومد دم در که دهنت و سریع باز کن
می گم چرا؟
می گه باز کن
باز کردم، می گه آخیش
چرا خب ؟
هیچی، دیدم دندونت تو لیوانه، گفتم آخ، این دختره رفت بیرون دندونش و یادش رفت
.
داستان دارم با این دندون، امروز هم پستچی ساعت هفت صبح اومد، من هم خواب آلو، با موهایی که می دونستم عجق وجقه، بدو بدو رفتم در و باز کنم که یادم اومد با چشم های آرایش کرده خوابیدم دیشب، سریع عینک ام و زدم و تو راه یه دستی به موهام کشیدم، در و باز کردم و سلام علیک و بسته رو گرفتم، رفتم خودم و تو آینه ببینم که ببینم قیافم چقدر ضایع بوده ، دیدم دندونم و یادم رفته بود بذارم
.

0 comments: