خب به سلامتی ما رفتیم دیروز دفاع کردیم
از پایان نامه ای که یک سال از عمرم بابتش رفت
الانم دیگه واسم مهم نیست که چه بلایی سرش بیاد، تنها کاری هم که باهاش دارم اینه که اشکالاتش رو بگیرم و بدم صحافی و بین اساتیدی که باید تقسیم کنم و برم دنبال کارای فارغ التحصیلی
اینقدر که هی تو راه گرگان تهران رفت و آمد می کنم اصلا نفهمیدم هنوز گرگانم بالاخره یا تهران
بعدشم که الان تازه یه ساعته رسیدیم
یه چیزی هم اینکه این همه اتوبوس آتیش می گیره تو این راه شمال آیا تلویزیون می گه یا نه؟
وال لا(جهت جلوگیری از اختیار سرخودی بلاگر که خودش تشدید و همه مخلفاتش رو میذاره، اینجوری الله) چهار تاشو خودمون دیدیم
.
در مورد جریان مهاجرت هم که دوباره مدرک خواستن و دوباره ما ترجمه کردیم و فرستادیم، همین امروز
این و نوشتم یادم نره که این بار چهارم هست مدرک می فرستیم
.
1 comments:
هیییییییییی
خسته نباشی!!!!
:)
Post a Comment