Sunday, July 6, 2008

شنبه 15 تیر ماه سال 1387

دیشب چمبه رفت، دیگه فکر نکنم بیاد چون من قراره دو هفتۀ دیگه برم و یه ماهی بمونم
رابطۀ از راه دور هم مشکلات خودشو داره، یه بار باید بشینم یکم از اینا رو که ما داشتیم و پوستمون کنده شد واسش و اینجا بنویسم
طبق معمول ِ همیشه باز رو چونم جوش زده، والله الان دیگه دو سالی میشه که خودمو بدون جوش ِ رو چونه ندیدم، چه شکلی میشم یعنی؟ هیجان انگیزه
واقعا چندش آوره، همیشه یه جوش زیر چونه، لعنتی مهلت نمیده که خوب شه که بعدی رو بزنه و من یکم اعصابم راحت شه، پشت هم میزنه
باید یکم مثبت نگاه کنم به این موضوع، باید عکس یه چونۀ خوشگل بذارم رو دیوار و زیرش بنویسم "چونۀ آیندۀ من" و هر روز نیگاش کنم، شایدی فرجی شد
مثبت اندیشی، راز و اینا
دیگه یعنی یه جوری شده که اگه حتی یه درصدی چونه هه جوش نداشته باشه یکی منو ببینه میگه، اِ ِ ِ چونت چه خوب شده ه، که باز همین باعث میشه همون شب استارت یه جوش گنده زده بشه
الانم که دیگه کولاکه، یه پنج شیش تایی زده، اصلا وقتی حتی ما تصمیم میگیریم در مورد دیدن همدیگه این سیل جوشا شروع میشه، یعنی اون دو سه تای همیشگی هست ولی چند تا جدید بهش اضافه میشه
اصلا یعنی هر موقع قراره ما همو ببینیم هااا، همه چی شروع میشه
همه چی یعنی همه چی هااااا
این چه وضعشه آخه، ها؟
یعنی 6 ماه پشت هم همزمان با اومدن چمبه، آخه من برم این درد و به کی بگم
.

2 comments:

اردی خان said...

بانو. مرسی عزیزم آره فردا بخیش رو باز میکنم. تقصیرتو هست که اینطور شد . از اون خاطره ها می نویسی آدم شاکی میشه. هاهاهاها. قربونت برم که پرسیدی. ممنون.

masgh said...

میـــــــگم شما زود به زود آپ میکنی چون چمبه رفته . جالبه .راستی شما دو هفته دیگه میری و ممکنه به روز نفرمایید اونم تا یکماه دیگه. جدا دلم تنگ میشه برای پستهاتون .ویه نکته ای برای پست قبلی نظر گذاشته بودم ولی نمیدونم چرا حذف شد