Thursday, June 5, 2008

پنچ شنبه 16 خرداد 1387

هی می خوام بشینم فکر کنم ببینم ما چقدر گوسفند تو این مملکت داریم نمیشه،آخی هی روز به روز زیاد میشن حساب کتاب ما رو هم بهم می ریزن
آخه من نمی دونم اینا حسین و ندیدن که میرن واسش سینه می زنن، خمینی رو که دیدن دیگه؟
آخه سینه زدن داره؟
چه مقامی چه کشکی آقا جان؟
ای بابا، این چند روزه از خریت اینا من خفه شدم
یعنی من هر طوری حساب می کنم نمی شه
آخه اینا چی فکر می کنن؟
حتی با مقیاس مسلمونی و این اراجیف هم که بخوام بسنجم این کار کفر می شه
هر چند اینا واسه همه چی تبصره دارن،اینم یکی اش
........
محمود احمدی نژاد که رفته بوده استان گلستان، رفته دیدن مردم روستاها، بعد از مردم پرسیده که شماها راضی هستین؟
اونا هم خیلی تشکر کردن و گفتن: ما خیلی خیلی خوشحالیم، شما واسه ما آب آوردین، گاز آوردین، مدرسه ساختین،مرکز بهداشت ساختین، ما خیلی راضی هستیم فقط اگه اینجا یک "امامزاده" بیارین خیلی خوبه،آخه الان روستای ما امامزاده نداره
........
وقتی یه خنگ میبینم پیش خودم میگم ، بابا این تازه درهزارۀ سوم زندگیش شایدی شایدی شایدی وارد رنسانس فردی اش بشه

2 comments:

gameron said...

درود دوست من
اتفاقا پارسال که احمدی نژاد اومده بود بندرعباس توی یکی از دهات های اطراف یکی بهش گفته بود ما هم برق داریم هم آب فقط امامزاده نداریم لطفا برای ما یک امازاده بسازید:D

Calendar said...

یعنی من زنده ام تا اینا بفهمن؟