Sunday, April 20, 2008

حتی با اینکه دیشب شب بدی بود،امروزیکشنبه است،اول اردیبهشت سال 1387

دیشب شب خوبی نبود،صبح هم خیلی سرحال بیدار نشدم،ولی مجبورم بشینم سر کارای دانشکده ،چقدرم الان نشستم

یک سری مقاله هایی که واسه پروپوزالم استفاده کردم رو فرستادم واسه استاد راهنما که بررسی کنه ولی هنوز این کارو نکرده و منم از این موضوع خوشحالم،آخه من حتی اگه رو این تز خودمو هلاک هم کنم،بازم به نام استاد راهنماست و من هیچ حقی روش ندارم،فکر کن رو یک کاری این همه زحمت بکشی و نتونی با اجازه اون جایی چاپش کنی و اگه این کارو کنی اون میتونه ازت شکایت کنه،آخه آدم دیگه واسش انگیزه میمونه واسه کار کردن؟
همه جای دنیا اینطوریه واقعا که دانشجو حقی رو پایان نامش نداره؟
به ما میگن این پایان نامه مثل یه کاره کلاسیه،مثلا شما روش تحقیق یاد گرفتی و حالا داری عملی اش رو انجام میدی،مثل بقیه کارای کلاسی میای تحویل میدی و نمرتو میگیری
جالبیش اینجاست که رو همین کار کلاسی کلی اذیتت می کنن،کلی کاغذ بازی داره،هی این اداره،اون اداره،مجوز فلان و خیلی چیزای دیگه
من که عنوانمو 7 آذر دادم،اینقدر مارو پیجوندن که آخر سر 24 اسفند استاد راهنمام مشخص شد،بعد از دادن عنوانم گفتن 2 هفته طول میکشه که گروه روش بررسی کنه (شد 3 هفته ) 2 هفته طول کشید که بهم وقت بدن برم از عنوانم تو گروه دفاع کنم(اینم شد 3 هفته)،بعد از دفاع من 3 هفته طول کشید که کمیته پژوهشی دانشکده تصویبش کنه،بعد که تصویب کرد گفتن بیا اسم 3 تا استادی رو که دوست داری بنویس، بقیه زمان هم صرف این شد که با این اساتید صحبت بشه و یکی از اونا قبول کنه که استاد راهنمای من بشه و 24 اسفند با من تماس گرفتن و گفتن شده فلانی
مسخره نیست واقعا؟

واسه فرمای مدیکال که رفته بودیم گفتن که باید حدود 10 روز دیگه تماس بگیریم که یک قبضی رو بریم و ازشون بگیریم،صبح تلفن زدم گفتن حاضره،حالا کی حوصله داره تا شهرک غرب بره؟
ولی وقتی فکر می کنم میرم و از اون فیلمیه که دور میدون ونک وای میسته چند تا فیلم می خرم حس بهتری پیدا می کنم،تنها چیزی که درحال حاضر منو قانع به رفتن به شهرک غرب می کنه همینه،شاید یه سرراه یه سر دانشگاه ایران هم رفتم،مثل اینکه از دانشگاه ما بیشتر عضو مجلات بیگانه است،شاید بتونم مقاله هایی که نشده تا الان فول بگیرم رو از اونجا بگیرم
تا ببینیم

0 comments: