Thursday, September 9, 2010

امروز روز پنجم رژیم ِ هفت روزه ام بود، خودم و وزن کردم دو کیلو کم کردم، راضی ام کلا و به نظرم می ارزه، تا ببینم چطور ادامه پیدا می کنه
ولی دیگه ریخت سوپ ِ رو نمی تونم ببینم، دو روزه که نخوردم ازش، همینطور تو یخچال افتاده، سوپ ئه واسم حالت آهنگ موبایلی رو داره که باهاش بیدار می شم و بعده یه مدت دیگه نمی تونم تحمل اش کنم
بدبختی هم دائم تو تلویزیون تبلیغ غذاست، همین دو ثانیه پیش داشتم وسوسه می شدم که یه پیتزا سفارش بدم ولی مقاومت کردم، همچین آدمی ام کلا
.
آه، پیتزا
.

0 comments: