Monday, September 6, 2010

سر کلاس رایتینگ  نوزده نفریم، امروز قرار بود یه چیزی رو تحویل استاد بدیم حدود 5 صفحه، هر کسی پرینت گرفت کارش و سر کلاس، یه ایرادی گرفت و طرف مجبور شد دوباره پرینت بگیره، مثلا من پرینت گرفتم، میگه باید بین رفرنس و متنی که نوشتی فاصله بیشتری بذاری، فاصله گذاشتم پرینت گرفتم، دوباره می گه این فونت یازده ئه باید با دوازده پرینت بگیری، دوباره پرینت گرفتم بهش دادم قبول کرده
ده صفحه حروم شد یعنی، تازه این فقط مال من بود، یه سری که چهار یا پنج سری پرینت گرفتن ریختن دور
آخر سر یکی از بچه ها بهش گفت بابا بیا این و تو صفحه کامپیوتر ببین قبل اینکه من پرینت بگیرم
بهش می گم آقای فلانی، می دونی همین امروز چقدر کاغذ حروم شد؟
می گه اولا که من پرینت نگرفتم و شما پرینت گرفتین، دوما دیگه حق نداری با من اینطوری حرف بزنی
هی از اون لحظه که این حرف و زد گفتم برم بهش بگم من چی گفتم مگه؟
نگفتم، شاید باید می گفتم، شاید عرضه ندارم، نمی دونم
ولی واقعا حوصله ندارم، حوصله کل کل، حوصله بحث بی مورد، حوصله آدم بی شعور
.

0 comments: