Tuesday, August 11, 2009

لامصب این پیاز سرخ کردن بد چیزیه
من چار ساعت پیش یه چی درست کردم هنوز چشام می سوزه
این از این
بعد من نمی دونم چرا فکر می کنم از ایران تا اینجا باید یه سری خواسته های آدم عوض شده باشه، البته در مورد خودم نه ها، در مورد چمبه، مثلا فکر می کنم از چیزی که قبلن خوشش نمی اومد الان می تونه خوشش بیاد لابد، فکر مسخره ای هست، ولی من کلن یه نفر بره موهاشم بزنه فکر می کنم الان باید یه سری تغییرات دیگه ای هم کرده باشه خب
مثلا همین الانی داشتم با دوستم چت می کردم، چمبه کلن از این هیچ وقت خوشش نمی اومده، بعد اومده از بیرون، من مشغول صحبت، می گه کیه ؟ می گم سعید
اخم می کنه می ره
بعده یه ساعت که حرفم تموم شد، رفتم دیدم انرژی اش کلن تو مایه های کم محلی و خود چس کنی هست
بهش میگم عزیزم ؟ خودت و چس کردی ؟
می گه نه، واسه چی
می گم پس قیافت چرا یه طوریه که انگار خودت و چس کردی
هیچی اش نیست، خوبم
می گم پس اگه خوبی من و محل بده
محل می دم
نه، قشنگ محل بده، الان محل نیستی کلن
نه باور کن محلم، بعد یه بوس می کنه می گه بیا این هم محل
نه، این به درد نمی خورد، محل ِ درست حسابی بده :دی
ای بابا، گیر دادی هاااا، اصلا خوابم میاد
.
توجه داشته باشید که ساعت 9 هست الان
.
و این کش و قوس ادامه داشت، یکم نق زدم به حالت لب ورچیده و به صورت واضح تقاضای "مورد محل واقع شدن" کردم و گونه چسبوندم به لبش که تو رودرواسی گیر کنه و یه سری حرکات خفن دیگه
خلاصه تصمیم گرفت بره بخوابه
داشت می رفت بخوابه گفتم عزیزم، ناراحت نباشی ها، فردا بیدار شدی یادت می ره، باشه ؟
چه روییی داری تو بچه
من :دی
.

1 comments:

Don Té said...

قربونت برم :×

مرسی که یادم بودی کلی ذوق کردم.

من خوبم فقط یک عالمه گیجم و دور خودم می‌چرخم و سرم شلوغه و زندگیم شدیداً به هم ریخته است که امیدوارم زودتر درست بشه :)

خوش باشی