Saturday, May 9, 2009

شنبه 19 اردیبهشت سال 1388

بچه های این گروه خب نه که چند سالی هست که دارن میان ایران، بعضی هاشون یکمی فارسی می تونن حرف بزنن در حد سلام و احوالپرسی، یکی شون هم که دو ساله داره فارسی می خونه بهتر از بقیه است
نشسته بودیم دور هم داشتیم حرف می زدیم، این داشت به فارسی از یه آثار باستانی تعریف می کرد، که جالبه و خیلی بزرگه و قدیمی هست و اینها
یهو گفت این دیوار دویست کیلومتر دو*ل دارد
حالا من مگه می تونستم خودم و جمع کنم از خنده
اون هم حدس می زد که یه چیز ضایع گفته باشه، غش غش می خندد، گفت بعدا بهم بگو باشه ؟
یاد یه روز افتادم که کلاس زبان بودم، به جای تنیس گفتم پ*نیس
بعله خلاصه
.

0 comments: