خب من بالاخره فهمیدم که کار کردن سخته
بیشتر فهميدم که ترجمه کردن هم سخته، واقعا هااا
بعد خب اینکه در همين دور روزه ریده شد به زبان انگليسی ام رفت اينقدر که اعتماد به نفسم و از دست دادم
کلا خوش می گذره، ولي خسته کننده است واقعا، از ساعت 7 صبح تا 11 شب
چمی دونم دیگه، فعلا همین
.
3 comments:
اتفاقا منم دو روز اولین کارمو شروع کردم.هم مسیولیتش هم اینکه آیا موفقیت توش هست هم اینکه هر صبح "باید" بیدار بشی سختش میکنه ولی دارم یاد میگیریم به موفقیت های احتمالیش فکر کنم و سختیاشو نبینم.تو هم این کار رو بکن.فکر کن یه مترجم معروف میشی که همه می خوان بیان کلاس تو!شاید منم یه روز اینجا درخواست یه مربی زبان کردم!هوم
تا 11 شب؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کار کردن سخته .هم اولش هم وسطش هم آخرش ولی عادت میکنی حتی به سختی هاش.
كار كردن قشنگه. بعضي وقتا فكر مي كنم وقتي كار نمي كردم ... پس روزمو چه طوري مي گذروندن؟
Post a Comment