هاهاهاهاهاها ... تقویم گلم ببین یه روز رفتم آزمایش مدف.. بدم، توی آزمایشگاه بهم یه قوطی از این قوطیهای تیر تفنگ ساچمه ای دادن بعدش هم یه در رو بهم نشون دادن. !!! آقا ما رفتیم ولی دیدیم که ای دل غافل یهو همه چی تعطیل شده... تایلیور هم نمیتونه کمکم کنه نمیدونم چرا یهو خشک شدم...!!!! :)) اومدم بیرون رفتم در گوش یه یارو بود روپوش سفید داشت گفتم: آقی دکتر...^%%)%^)*)++|+$##!....
1 comments:
هاهاهاهاهاها ... تقویم گلم ببین یه روز رفتم آزمایش مدف.. بدم، توی آزمایشگاه بهم یه قوطی از این قوطیهای تیر تفنگ ساچمه ای دادن بعدش هم یه در رو بهم نشون دادن. !!! آقا ما رفتیم ولی دیدیم که ای دل غافل یهو همه چی تعطیل شده... تایلیور هم نمیتونه کمکم کنه نمیدونم چرا یهو خشک شدم...!!!! :)) اومدم بیرون رفتم در گوش یه یارو بود روپوش سفید داشت گفتم: آقی دکتر...^%%)%^)*)++|+$##!....
گفت : مثلن چقدره؟ گفتم : یه ذره اندازه این بند انگشت کوچیکه من...!!!! یهو خندید و گفت : هاهاهاها باشه ببرش خونه پرش کن بیارش...!!!! وای ی ی ی ی ی ی
ترکیدم از خنده... حالا حساب کن اون توی جیبم بود تا خونه تازه فردا پر شدش رو هم بردم براش
Post a Comment