Monday, June 9, 2008

دوشنبه 20 خرداد 1387

امروز رفتم دانشکده و با هزار یواشکی از رو پایان نامه ای که بدردم می خوره عکس گرفتم، آخه کپی گرفتن ممنوعه
اتفاقا خیلی هم خوب شد و دیگه مجبور نیستم واسه این برم دانشکده، می شینم تو خونه کاراشو انجام میدم
نمی دونم چطوری باید این استاد راهنماهه رو گول بزنم و تا آخر تیر تهران بمونم،هی هم دارم برنامه ریزی می کنم که یه جوری نمونه گیری تو 2 هفته یا نهایتا 3 هفته تموم بشه، اخ اگه بشه
اینقدر که سر این پایان نامه دارم غر می زنم خودم خسته شدم از دست خودم
امروز رفتم دانشکده به جای اینکه بشینم سر کتابا، نشستم زبان گوش کردم و هی تو دلم خوشحال شدم، اصلا هم پشیمون نیستم
اولش که می خواستم شروع کنم به نوشتن فصل دوم پایان نامه فکر کردم خیلی راحته،ولی الان میبینم که خوشبینانه 3 هفته طول میکشه
خدایا خداوندا،تو که میگی بشه، میشه، نمی شه از همین "بشو" ها بگی و خونه من تمیزشه؟
آخه رو زمین که راه میرم به کف پام آشغال می چسبه به جون تو،بگو دیگه لوس نشو، یه جوری بعدا از خجالتت در میام

0 comments: