Tuesday, January 6, 2009

سه شنبه 17 دی ماه سال 1387

فنجون و از رو میز بر می دارم، سبکه، می برم دم لبهام، شیبش می دم، هیچی نداره، خالیه

چرا من یادم نمیاد کی تموم شده

چرا یادم نمیاد؟ حداقل باید دو سه باری این کار و کرده باشم تا تموم شده باشه، ولی یادم نیست؟

میوه پوست می کنم تو بشقاب، تا میام بخورم می بینم نیست، به چمبه می گم تو خوردیش؟

می گه نه بابا، خودت داشتی الان می خوردی

پس چرا یادم نمیاد؟

اینقدر که سر هر چیزی که قراره بره سمت دهنم اینطوری شدم ها، احساس سیری دارم ولی یادم نمیاد کی و چی خوردم که سیر شدم

.

دوازدهم بهمن امتحان ایلتس دارم که مربوط به مهاجرت به استرالیا می شه، نمره خیلی بالایی نمی خواد، ولی خب حوصله ندارم بخونم، هنوز بین کتابا گیج می زنم

.

از تیر ماه تا الان، یه چند کیلویی چاق شدم که دارم کمش می کنم، گاهی فکر می کنم آدمهایی که مثلا 30 کیلو چاق می شن با چه انگیزه ای رژیم می گیرن، من اصلا تحمل یه همچین هدف بلند مدتی رو با این همه زجر ندارم، ترجیح می دم چاق بمونم تا اینکه 30 کیلو کم کنم

یادمه یه زمانی که جوون بودم ورزش می رفتم، یه خانمی بود تو اون کلاس که خیلی خیلی چاق بود، یعنی دقیقا یادمه به جااااان خودم شکمش تا تقریبا یه وجب بالای زانو هاش همینطور آویزون بود، یه بار خودش شروع کرد به سخنرانی که من اگه میام ورزش می کنم اصلا هدفم لاغری نیست، هدفم سلامتیه؟

آخه من شوهرم اصلا دوست نداره لاغر بشم، بهم گفته به شرطی می ذارم بری کلاس ورزش که لاغر نشی
اون موقع که این حرف و زد فکر کردم بعضی آدم ها چه قدر خرن

.

رفتیم از جنگل واسه یه گلدونی که داریم خاک برگ آوردیم، بعد از چند روز که خاک گلدن و عوض کردیم، دیدم تو خونه پر مگس های خیلی ریز شده، مثل اینایی که دور آشغال جمع می شن، اول هی دنبال یه جایی می گشتم که آشغال ریخته، بعد فهمیدم که مال این خاک هست

حالا نمی دونم چی کارش کنم، یعنی راضی شدم که کلا بی خیال گلدونه بشم، حشره هاش اعصابم و خورد کردن، با اینکه بیشتر دور و ور گلدون هستند و از روی خاکش تکون نمی خورد، ولی گاهی جاهای دیگه هم می بینمشون

امروز گرفتم اسپری سوسک کش و دور و ور گلدنه زدم، رو خاکش و برگاش نه ها، کنار هاش

ببینم دردی رو دوا می کنه
فعلا همین ها دیگه
.

1 comments:

شایان شلیله said...

سلام شاید سایت www.olc.ir بتونه به شما در یادگیری آزمون آیتلس در این مدت زمان کم هم کمک کنه