Sunday, July 20, 2008

یکمی اون ور تر

من الان شمال تشریف دارم، یعنی که همین ساعت 9 صبح رسیدم، دیشب هم اصلا تو راه نخوابیدم، یعنی یه نفر کنارم بود از اینایی که از صندلی کنار پنجره تو راهروی اتوبوس ولوووو میشن، یه پاشون یه طرف، یه دستشون یه طرف
اصلا چه طوری اینجوری میشن من نمی دونم
هر وقت من چشم باز کردم این کله اش تو دهن من بود
اَه اَه
بعدم که الان نشستم به اینترنت
تازه شم که می خوام برم بیرون خرید
هوا هم اصلا اینجوری که اینا می گفتن خوب نیست، همون شرجی-تخماتیک قدیم
یعنی از اتوبوس که پیاده شدم احساس کردم تو حموم نگه داشته
.
خلاصه شمال ام
.

0 comments: