Sunday, June 29, 2008

یکشنبه 9 تیر ماه سال 1387

بعضی روزا، صبح که بیدار میشم رادیو روشن می کنم
جدای از همۀ حواشی رادیو جوان که کاملا واضحه(بالاخره صدا سیماست دیگه)، یک گزارشگر خیلی احمق داره که امروز صبح هم داشت طبق معمول ور میزد
جمله هاش دقیقا در ساعت 7 صبح
امروز اومدم پارک و الان دقیقا نیم ساعته که دارم دور پارک می گردم که یه سوژه پیدا کنم و تازه به یه آقایی برخوردم که خیلی مرتب روی نیمکت پارک خوابیده و انگاری که از دیشب اینجاست، حالا کم کم دارم میرم جلو که با ایشون مصاحبه کنم ولی راستشو بخواین یکم میترسم از اینکه بیدارشون کنم و ناراحت بشن، حالا ایشاالله که نمیشن
آقا، آقا، ببخشید مزاحمتون شدم، می تونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟
حالا شما توجه داشته باشین که مرد ِ بیچاره با کلی خواب آلودگی ار خواب بیدار شد و شروع کرد به سلام علیک، بعدش
آقا ببخشید شما چرا اینجا خوابیدین؟
من راستش قبلا نگهبان این پارک بودم ولی دیگه اینجا کار نمی کنم، ولی اینا حقوق منو نمی دن، منم اومدم اینجا خوابیدم که شاید اینا پول منو بدن
آقا شما میدونین امروز چه روزیه؟
امروز؟ یکشنبه است فکر کنم
نه یعنی چه ایامی هستیم؟
هااا، نمی دونم
منظورم اینه که ما تو چه هفته ای هستیم؟
نمی دونم
ما تو هفتۀ مبارزه نیروی انتظامی با مواد مخدر با مشارکت مردم هستیم
آهااا
شما هیچ وقت با مواد مخدر سر و کار داشتین؟
من نه، ولی راستشو بخواین برادرم چرا
به نظر شما انگیزۀ مردم از اینکه میرن سمت مواد مخدر چیه؟
راستش نمی دونم ولی به هر حال اشتباه می کنن
مرسی، ببخشید که بیدارتون کردیم
خواهش می کنم
خدافظ
خدافظ
من همیشه یه نوار خالی تو ضبط دارم و در مواقعی که اینا دارن کارای خارق العاده می کنن سریع دکمۀ ضبط رو فشار میدم، امروز یکی از اون روزا بود
اسم گزارشگر هم یادمه
یعنی جزو احمق ترین و حرص آورترین موجوداتیه که من دیدم
سر صب رفتی یکی رو از خواب بیدار کردی که بپرسی هفتۀ فلانه و شما نظرت چیه؟؟؟
عجب احمقیه این
دلم می خواست تلفن کنم سر صبح سهمیۀ فحششونو زودتر بهشون برسونم
.

0 comments: