Friday, April 25, 2008

موقعی که نوشتن این پست و شروع کردم 5 شنبه بود،ولی الان جمعه است 6 اردیبهشت سال 1387

از صدای پارس این سگه، که واسه این ساختمونای در حال ساخته خسته شدم،وحشتم گرفته، چرا خفه نمیشه؟؟
صبح تا شب که این کارگرای افغانیشون خونمو دید میزنن ،الانم سگه ول نمی کنه،من چی کار کنم از دست اینا
تو یه کوچه که 5 تا ساختمون در حال ساخت داره چند تا افغانی باشن خوبه؟؟؟
از ترسم مثل این خنگا سرمو میندازم پایین و میام خونه،مبادا که اینا چیزی بگن
چند روز پیشا رد شدم یکیشون بهم سلام میکنه نکبت،آخه من چیم شکل شماست؟؟
.....
اینقدر تو این مملکت احساس آرامش دارم که نگو،یکی بیاد با هم تقسیم کنیم،اوردوز کردم

0 comments: