از دو ماه پیش، تولد یکی از دوستام که 17 مهره رو توی تقویم روی دیوار که همیشه جلوی چشممه علامت زدم
آخر سر الان یادم اومد که تولدشه و من یادم رفته زنگش بزنم
خیلی خرم
فردا هم باید برم پیش استاد آمار که بشینیم داده هایی که همه شو من دست کاری کردم و تحلیل کنیم
خیر سرمون پایان نامه می نویسیم
بعد هم چهار شنبه باید برم دانشگاه گزارش پیشرفت کار بدم به کمیتۀ پژوهشی
بعد هم فصل آخر رو شروع کنم نوشتن
زودتر تموم شه راحت شم
.
1 comments:
خیلی باحالی ... تولد من رو که 16 بود یادت رفت اگه نمی گفتم حالا حالاها داشتی گیج میزدی.... نیشششششششششش
الهی به مردان در خانه ات... به آن زن ذلیلان فرزانه ات
و برو تا آخر
Post a Comment