Wednesday, June 25, 2008

چهارشنبه 5 تیر ماه سال 1387

من ترجیح میدم روز تولد خودم که مامانم در واقع مامان شد بهش روز مادر و تبریک بگم ، که نمیشه
ولی من و چمبه فقط روز تولدامون و روز آشنایی مون و به هم تبریک میگیم، آخه روزای ِ دیگه که مال ما نیست، ولی این روزا مال خود خودمونه، واسمون مهمه
یادمه تو روزای بی پولی ِ من و چمبه، به مناسبت این روزامون واسه هم چیزای معمولی می خریدیم، مثل دفتر، مداد، آب میوه، بستنی و یه چیزای ِ شبیه اینا، یعنی بخشی از بودجه ماهیانمون و به بودن با هم اختصاص داده بودیم، حدود 25 درصد بود تقریبا، بقیه شم صرف کارای دیگه میشد
از موقعی هم که شرایط بهتر شد درصدی از درآمدمون و میدیم به آدمایی که نیاز دارن، البته میدیم که نه، در واقع چمبه میده، چون من که هنوز کار نمی کنم، ولی اون میگه وقتی که به دیگران کمک میکنه، تو دلش میگه از طرف هر دومون، یا اگه کسی واسش حرفای خوب میزنه و آروزهای خوب می کنه، بهش میگه واسه هردومون باشه
خیلی حس خوبیه
.

1 comments:

پوچ said...

جالبه من هم همین اعتقاد رو دارم و انجامش هم میدم وکاری به روزهای مادر و پدری که بقیه جار می زنن ندارم