Thursday, December 30, 2010

از روز اولی که رژیم و شروع کردم تا الان پنج ماه می گذره، یه چیزی حدود ۱۳ کیلو کم کردم و بابت اش خیلی خوشحالم، الان دیگه نه تنها لباس های قبل از رژیم اندازه ام نمی شه، لباس هایی که قبل از اضافه وزن می پوشیدم هم اندازه نیست، تمام لباس های زمان چاقی ام :دی رو انداختم دور، همه همه اش رو، بعد رفتم واسه خودم یه چندتایی لباس نو خریدم که به سایز الان ام می خوره
از روز اول این برنامه پیاده روی کردم، از روزی ۵۰۰ متر شروع کردم تا رسید به ۸ کیلومتر در عرض تقریبا دو ماه فکر کنم، بعد از شروع ماه سوم رفتم یه سالن ورزش ثبت نام کردم  و از همون روز اول هر روز رفتم ورزش غیر از تعطیلات عمومی که سالن بسته بود
اولین بار که رفتم رو تردمیل، فقط تونستم صد متر بدوام، یه جوری نفس نفس زدم که فکر کردم الان سکته می کنم، تمام پاهام هم درد می گرفت با اینکه قبلش هم پیاده روی می کردم، دویدن و روی تردمیل افزایش دادم کم کم، با هر هفته یک کم بهش اضافه کردن، که الان ۵ کیلومتر می دوام، گاهی که وسط اش خسته می شم یک دقیقه راه می رم بعد دوباره شروع می کنم
کلا وقتی می رم جیم دو ساعت ورزش می کنم، یک ساعت اول از همین ورزش هایی که ضربان قلب و می بره بالا، تردمیل و دوچرخه و اینها و یک ساعت دوم هم با دستگاه های دیگه کار می کنم
.
در مورد برنامه غذایی، روزهای اول خیلی گیج بودم و اصلا نمی دونستم باید چی کار کنم که هم سالم بخورم هم متعادل، ولی کم کم یاد گرفتم
یواش یواش مدل های مختلف کربوهیدرات رو به غذام اضافه کردم مثل نون و حبوبات و میوه هایی مثل انبه و موز، پروتئین هم فقط سینه مرغ و ماهی که چربی کمتری دارن به نسبت گوشت قرمز
یعنی یه روز اینطوری می شه مثلا، چای سبز و خرما واسه صبحونه، میوه میوه میوه میوه تا نهار، نهار هم مخلوطی از سبزیجات از هر چی که دوست دارم، دوباره میوه میوه میوه تا غروب که می رم ورزش، شب هم که میام چای سبز و  مواد کم کالری مثل بروکلی و گل کلم و هویچ و کرفس و اینها
مثلا این یه نمونه از نهار ئه
توش یه تیکه نون داره٬ کرم بروکلی بخارپز داره٬ سینه مرغ داره که توی ماهی تابه بدون روغن پخته شه ، گوجه داره و کرفس با اسنو پی  که با لوبیا سبز هم می شه جایگزین شه به علاوه اسپاراگوس که اون سبزی های اون گوشه ای هست که شبیه گرز می مونه
حالا اینها رو می شه با هر سبزی جایگزین کرد
.
یه چیز مهمی که یاد گرفتم تو این مدت این بود که یه برنامه این مدلی واسه وزن کم کردن، نیاز به برنامه ریزی و ساپورت پارتنر داره و کمی آرامش و البته وقت آزاد واسه خرید کردن و غذا پختن
چون مثلا من هم واسه خودم غذا درست می کنم هم چمبه
.
یه چیز دیگه هم اضافه کنم، تو این مدت به عادت غذایی آدم های لاغر خیلی توجه کردم، بعد یه چیز مهمی که فهمیدم این بود که میان وعده چندانی مصرف نمی کنن، مثلا من قبلا نهار می خوردم یه ساعت بعدش یه بسته چیپس می خوردم یا چایی مثلا با کیت کت، ولی آدم های لاغر اکثرا وقتی مثلا نهار می خورن تا وعده غدایی بعدی یه بسته چیپس نمی خورن، اگه هم بهشون تعارف کنی نهایتا یه دونه یا دونه می خوره
این خیلی مهمه، چون خیلی از ماها غذاهای اصلی مون و زیاد نمی خوریم و از میان وعده ها چاق می شیم
نکته بعدی هم اینه که من قبلا فکر می کردم باید دوماهه خودم و بکشم و به وزن ایده آلم برسم، ولی الان اینطوری فکر نمی کنم چون اون روش قبلی اعصابم و به هم می ریخت وقتی می رفتم رو وزنه و می دیدم با وزن دیروز ام فرقی نکردم، وزن کم کردن یه برنامه طولانی مدت ئه، بسته به مقداری که باید کم بشه، شیش ماه یه سال دو سال هر چی
.
این بود انشای من :دی
.
.

2 comments:

Samin.B said...

چه با اراده اید آفرین واقعا
هم سر من خیلی شکلات و سیب زمینی سرخ کرده و وافل بلژیکی با خامه و همه اینجور چیزا میخره میاره خونه، اینقدم که چاقه.من با رژیکم کرمانی عالی شده بودم ، الان اصلا دیگه اراده ندارم.

Hani said...

آره می فهمم چی می گی
امیدوارم که یهو اراده کنی و بتونی به وزن دلخواهت برسی :)