Wednesday, August 20, 2008

چهارشنبه 30 مرداد ماه سال 1387

چند روز پیش چمبه رفته بود از حساب بانک ملت اش از ای تی ام ِ بانک کشاورزی پول بگیره، به اش پول نداده بود ولی 80 تومن از حسابش کم کرده بود
رفت بانک ملت، گفتن باید از بانک کشاورزی پیگیری کنه چون اِ تی اِم اونها پول رو خورده، بانک کشاورزی هم گفتن که باید از تهران پیگیری کنن و یک هفته طول می کشه
یک هفته که طبیعتا بیشتر شد
امروز که رفته می گن همه چی درست شده و پول ریخته شده به حساب، چک کرده دیده که پول تو حساب نیومده
خلاصه پرینت گرفته از بانک ملت و رفته کشاورزی که اثبات کنه پول تو حساب نیومده
حالا میگن که ما از تهران استعلام کردیم، میگن پول رو ریختن
الان ِ یعنی آدم به گه خوردن میفته و از خیر پولش می گذره
.

2 comments:

Anonymous said...

ببین عزیزم ! همه ی ما پزشکا تو زندگیمون لحظاتی رو تجربه می کنیم که میض زیر دستمون می میره، که هیچ کاری نمی تونیم بکنیم. که به نظرمون میآد که داره بی عدالتی می شه. من رزیدنت قلب این مملکتم. با هزار سختی و بدبختی رزیدنت قلب مرکز قلب تهران شدم که یاد بگیرم چطور می شه تامپسون رو درست زد و آدمه رو برگردوند. حالا اومدم و می بینم یه کسی مثل تو داشتان نوشته. اون نوشته ی تو عزیزم یه داستانه. نمی دونم داری تو کدوم شهر و دانشگاه درس می خونی و اصلا پزشک هستی یا نه ولی چیزی که نوشتی بیرحمیه. بیرحمی محض و حق نداری چنین چیزی رو - حتی اگر درست باشه- جایی بنویسی که مردمی بخونن که ممکنه روزی گذرشون به بیمارستان بیفته و کلمات قصار تو استرس و ترسشون رو بیشتر کنه. من خودم نجات جون مادر واسم از نوزاد مهمتره هرچند سالهاست که تو بخش زنان نرفتم. به من هم حق بده. مادر یعنی همه چیز یک خانواده. بی اخلاقیه که نوزادی رو به حال خودش ول کنیم اما می دونی بی اخلاقی تر چیه؟ اینکه تو ثانیه ای مد نظر قرار ندادی که ممکنه یکی از خواننده های وبلاگت زنی باشه که بجه اش رو از دست داده باشه و این نوشته ی خالی از حقیقت و بی معنیت دلش رو به درد بیاره. می خوای بری پی اچ دی هر چی که بگیری به ما مربوط نیست. تو مکانی که آدمهایی غیر از پزشکها رفت و آمد می کنند تو به هیچ وجه حق نداری چنین چیزی رو بگی و دلیلش رو هم گفتم واست. اصلا ربطی به شان پزشک نداره. فقط واسه محافظت از بیماره. در ضمن هیچ پدرسوخته ی بی وجدانی مریض رو راحت از دستگاه جدا نمی کنه.
دقت کن که چی می نویسی.
ارادتمند
علیرضا

اردی خان said...

خانه از پای بست ویران است .... خواجه در بند نقش ایوان است


آقا علیرضا عزیز من شما آدم خوبی هستی ولی من پزشک نیستم...به دلایلی که نویسنده وبلاگ میدونه دچار مشکل از سه مهره گردنم شدم و همچنین کمرم. در یک روز 4 دکتر در یک بیمارستان که مال بانک ملی بود مراجعه کردم. 30 سال پدرم برای اینها کار کرده بود. دفترچه بیمه دارم همه منو میشناختن، یه دونشون نتونست منو درمون کنه که هیچی الکی چهار تا از این چیچی مازول بهم دادن که عضلاتم رو شل کنه...!!!! همین.. با دکتر نمیشد حرف بزنی چیه که خانم دکتر حوصله نداشتن... تازه این یه نمونشه توی تهران... توی شهرستان که دیگه هیچی . منکر آدمهای خوب نیستم که همه جا هستند ولی ........... تا وقتی بیشتر 70 درصد دکترهای ایران جوان و تازه کار هستند خوب درمان میکنند و هیجان دارند ولی کافیه که 5 سال بگذره از کار کردنشون دیگه خدا رو هم بنده نیستن چرا که پرایدشون شده بنز و خونه پدریشون رفته توی دروس و شمیران... باید ببینی که مردم چی میگن ... نظرسنجی کنید ببینید که رفتار پزشکان توی بیمارستان با مریض چجوریه... مخصوصن پزشکان بالای 45 سال و 50 سال... نه من و نه شما نمیتونیم بگیم که چقدر خوب و یا بد هستند.