یه پسر که تو 15 سالگی ازدواج می کنه، تو 16 سالگی بچه اش دنیا میاد، زنش میذاره میره و بچه رو میذاره واسه پسره، مادر ِ پسره واسه بچه به نام خودش، یعنی مادرِ پسره بعنوان ِ مادر ِواقعی، شناسنامه میگیره(توجه داشته باشین که الان بابای بچه داداشش شده)بعد از یکی دوسال پدر ِ پسره رو سر میبرن و پسره بعد از دو هفته باباش و پیدا می کنه تو همون وضعیت ِ سر بریده و جنازۀ گندیه، بعدش پسره دیوونه میشه و الان یه حالت خوبی نداره، 21 سالش هم بیشتر نیست، معتاد ِ و مادرشم معتاد ِ و خرجشون از راه گدایی در میاد کلا
حالا بچه پسره، یه دختر ِ خیلی باهوش ِکه الان 5 سالشه
درسته که کاری کنیم که تو این جاهایی که وابسته به بهزیستی ِ از این بچه نگهداری بشه؟
درسته که این بچه از پدرش و مادر بزرگش جدا بشه؟
درسته که تو اون محیط با اونا باشه و در نهایت یا خودفروش بشه یا معتاد ؟ که خیلی وقتا هردوش یکیه
واقعا ما حق داریم که تصمیم بگیریم در موردش؟
آیا ممکنه که در آینده بگه شما غلط کردین که منو از پدرم جدا کردین؟
و خیلی چیزای دیگه
سخته ، خیلی سخت
حالا بچه پسره، یه دختر ِ خیلی باهوش ِکه الان 5 سالشه
درسته که کاری کنیم که تو این جاهایی که وابسته به بهزیستی ِ از این بچه نگهداری بشه؟
درسته که این بچه از پدرش و مادر بزرگش جدا بشه؟
درسته که تو اون محیط با اونا باشه و در نهایت یا خودفروش بشه یا معتاد ؟ که خیلی وقتا هردوش یکیه
واقعا ما حق داریم که تصمیم بگیریم در موردش؟
آیا ممکنه که در آینده بگه شما غلط کردین که منو از پدرم جدا کردین؟
و خیلی چیزای دیگه
سخته ، خیلی سخت
1 comments:
خیلی وقتا خیلی چیزارو باید بذاریم به حال خودشون چون زورمون نمیرسه اصل شو درست کنیم .
Post a Comment