Thursday, June 26, 2008

دیرترتر

بارها و بارها و بارها خودم تو بیمارستان شاهد بودم که پسر روستایی رو بعلت آسیب به بی ضه آوردن( احتمالا ترکیدگی)، نه یکی دوتا هاااا، هر روز چند تا، چرا؟؟؟
چون داشته با یه خره ماده ثکص می کرده، خره هم جفتک زده و اصابت کرده به بی*ضه مورد نظر
هیح هیح هیح : دی
.

1 comments:

اردی خان said...

ببین یه زنه داشت تو بیابون از گشنگی و تشنگی میمرد. رسید به یه عرب. عربه بهش آب و شیر داد. زن گفت :هرکاری ازمن میخواهی بخواه .چون تو جون من رو نجات دادی. عرب هم گفت :هرچی بخوام برام انجام میدی؟ زن گفت بله چرا که نه؟ عربه گفت : پس قربونت این نردبون رو نگه دار من برم بالا ترتیب این شتر ماده رو بدم....!!!! اینهههه... تا بوده همین بوده.باز هم بگین انرژی هسته ای دویست تومن بسته ای... سلامت باشی. سلامت باشی